بازار از محصولات حاوی ویتامین ث کمبود ندارد. آنچه کمبود دارد، سیستمهای ویتامین ث است که مردم بلافاصله آنها را درک کنند، از استفاده از آنها لذت ببرند و احساس اطمینان کنند که دوباره به آنها بازگردند.
اکثر برندهای مراقبت از پوست هماکنون حداقل یک محصول حاوی ویتامین ث ارائه میدهند. یک سرم، یک لوشن یا یک کرم. از روی کاغذ، این موضوع به نظر منطقی میرسد. اما در عمل، نتایج بسیار بیشتر از حد انتظار متغیر هستند.
برندهایی وجود دارند که ویتامین ث را به یک خط مشخص و قابل تشخیص تبدیل میکنند. مشتریان میدانند از کجا شروع کنند، بعداً چه چیزی اضافه کنند و چرا این محصولات در کنار هم بهتر کار میکنند. سفارش مجدد بهصورت طبیعی انجام میشود و گسترش خط محصولات منطقی به نظر میرسد.
دیگران به افزودن محصولاتی با فرمولهای مشابه، ادعاهای مشابه و بستهبندیهای مشابه ادامه میدهند. از نظر فنی چیزی اشتباه نیست، اما هیچ چیز هم برجسته نمیشود. در طول زمان، فروش تسطیح مییابد. محصولات جدیدی اضافه میشوند، اما رشد دنبال آن نمیآید.
بر اساس تجربه من، این شکاف کمتر به ماده اولیه مربوط میشود. ویتامین C بالغ، در دسترس عموم و آسان برای تکثیر است. تفاوت از ساختار ناشی میشود. هنگامی که ویتامین C به صورت محصولات منزوی مدیریت میشود، در سطح SKU باقی میماند. اما هنگامی که به صورت یک سیستم طراحی میشود، شروع به ایجاد عادات، روالها و ارزش بلندمدت دارد.
این مقاله به بررسی راههای ساختن چنین سیستم ویتامین Cای میپردازد. نه با افزودن بیشتر محصولات، بلکه با ایجاد منطق درونی روشنی برای خط تولید که مشتریان، توزیعکنندگان و تیمها بتوانند همه آن را درک کنند و با آن کار کنند.

در هر بخش مراقبت پوستی که قدم بزنید یا هر فهرست محصولی را که مرور کنید، الگوی یکسانی را مشاهده خواهید کرد. ویتامین C همهجا حضور دارد. سرمها، لوشنها، کرمها، حتی مواد تمیزکننده. مصرفکنندگان آن را تشخیص میدهند، به آن اعتماد دارند و بهطور فعال به دنبال آن میگردند.
اما فراوانی مشکل جدیدی ایجاد میکند. وقتی همه چیز حاوی ویتامین C باشد، تمایز دشوار میشود. خریداران با پرسشهای ساده اما حیاتی روبرو میمانند: از کجا باید شروع کنم؟ آیا به بیش از یک محصول نیاز دارم؟ اگر همه اینها حاوی ویتامین C باشند، چه چیزی واقعاً آنها را متمایز میکند؟
وقتی برندها ویتامین C را به عنوان ویژگیای قرار میدهند که باید در تعداد زیادی از محصولات (SKU) گنجانده شود، به سرعت آن را جایگزینپذیر میکند. این کار به محصولات کمک میکند تا واجد شرایط دسته مربوطه باشند، اما به پرتفوی کمکی نمیکند تا برجسته شود. تقاضا همچنان بالا است، اما وضوح از بین میرود.
من دیدهام که این رویکرد زمانی شکست میخورد که تیمها خطوط ویتامین ث را بدون تعریف نقش این ماده گسترش میدهند. محصولات افزایش مییابند، اما منطق پشت آنها گسترش نمییابد. خریداران در تصمیمگیری مردد میمانند، تیمهای فروش برای توضیح تفاوتها با مشکل مواجه میشوند و محصولات به جای همکاری، شروع به رقابت با یکدیگر میکنند.
هنگامی که ویتامین ث نه به عنوان یک نقطه فروش، بلکه به عنوان یک عنصر استراتژیک در نظر گرفته شود، وضعیت تغییر میکند. با تعریف واضح از نقش آن، میتواند محور یک خط کامل از محصولات باشد، گسترش دستهبندی را هدایت کند و ساختار داخلی ایجاد کند که هم مصرفکنندگان و هم توزیعکنندگان به راحتی بتوانند دنبال کنند. به جای اقلام منزوی، سبد محصولات شروع به عمل کردن به عنوان یک سیستم میکند.
قدم اول، تعریف است. ویتامین ث قرار است در سبد محصولات شما چه کاری انجام دهد؟ آیا نقطه ورود به مراقبت روزانه است؟ هسته یک روال متمرکز بر روشنکردن پوست است؟ یا پلی بین مراقبت از صورت و مراقبت از بدن است؟
هنگامی که این نقش روشن میشود، تمام موارد بعدی به طور طبیعیتر همراستا میشوند. توسعه محصول جهتگیری پیدا میکند. مجموعهها و روالها معنادار میشوند. موقعیتیابی در بازار سادهتر و سازگارتر میشود. این تغییر است که ویتامین ث را از یک ماده متداول به پایهای برای رشد مکرر و بلندمدت تبدیل میکند.

فراتر رفتن از مزایای یکبار مصرف و ساختن چیزی پایدار
اکثر افراد در حوزه مراقبت پوست قبلاً میدانند ویتامین ث چه کاری انجام میدهد. روشنکنندگی. حمایت آنتیاکسیدانی. تن رنگ پوست یکنواختتر. هیچیک از این موارد جدید نیست، و هیچکدام توضیحی برای این نمیدهند که چرا برخی خطهای ویتامین ث همچنان در حال رشد هستند در حالیکه دیگران متوقف شدهاند.
مزیت واقعی زمانی نمایان میشود که ویتامین ث برای پایدار نگه داشتن یک سیستم استفاده شود، نه فقط برای بهبود یک محصول. یک SKU قوی میتواند توجه را جلب کند. یک سیستم ویتامین ث طراحیشده به خوبی روالها، عادات و سفارشهای تکراری را ایجاد میکند.
به تجربه من، مشکلات زمانی شروع میشود که برندها به دنبال غلظتهای بالاتر یا مشتقات جدیدتر میروند بدون اینکه تصمیم بگیرند محصولات چگونه باید با یکدیگر مرتبط باشند. قفسهها پر میشوند، گزینهها افزایش مییابند و نرخ تبدیل کاهش مییابد. خریداران به جای تصمیمگیری، مقایسه میکنند. ویتامین C به جای اینکه دلیلی برای انتخاب باشد، به سر و صدا تبدیل میشود.
هنگامی که به ویتامین C نقشی روشن در سبد محصولات داده شود، شروع به عملکرد متفاوتی میکند. دیگر به عنوان یک سربرگ تکرار نمیشود و به جای آن به عنوان زیرساخت مشترک عمل میکند. این تغییر ظریف است، اما همینجا است که تمایز واقعی آغاز میشود.
روشنکنندگی همچنان مرکز جذب ویتامین C محسوب میشود. این موضوع تغییر نخواهد کرد. آنچه تغییر کرده است انتظارات مصرفکنندگان از یک محصول واحد است.
امروزه از مراقبت پوست با ویتامین C بیش از حد فقط درخشندگی انتظار میرود. راحتی روزانه، حفاظت در برابر عوامل استرسزای محیطی و بافتهایی که با شرایط آبوهوای محلی سازگار هستند، همگی اهمیت دارند. در بسیاری از بازارها، حمایت آرامبخش به اندازه درخشندگی قابل مشاهده مهم است.
در عمل، چیزی که واقعاً جواب داد این بود: ویتامین C را به عنوان یک پایه انعطافپذیر در نظر بگیریم، نه یک ماده فعال تکمنظوره. با تنظبم بافت، زمان مصرف و مزایای مکملی، همان ماده میتواند در مراقبت صورت، مراقبت بدن و راهکارهای مبتنی بر روال مورد استفاده قرار گیرد بدون اینکه پیام اصلی را مبهم کند.
این انعطافپذیری به برندها اجازه میدهد خط تولید خود را گسترش دهند بدون اینکه موقعیتشان را تضعیب کنند. ویتامین C همچنان ثابت باقی میماند، در حالی که نحوه اجرای آن با زمینه تغییر میکند.
برای ایجاد ارزش تجاری واقعی، ویتامین C باید ساختار خط تولید را شکل دهد. سه اهرم عملی به طور مداوم تفاوت ایجاد میکنند.
الف. جدا کردن موارد استفاده واقعی: صورت در مقابل بدن
پوست صورت و پوست بدن به شیوههای متفاوتی رفتار میکنند. همچنین انتظارات، فراوانی مصرف و چرخههای مصرف نیز متفاوت هستند.
محصولات ویتامین C برای صورت برای دستیابی به نتایج هدفمند و ادغام آسان در روال روزانه انتخاب میشوند. محصولات ویتامین C برای بدن بر اساس پوشش، راحتی و بهبود تدریجی در طول زمان ارزیابی میشوند.
من دیدهام که این رویکرد زمانی شکست میخورد که برندها خط بین دو مورد را محو میکنند و هر دو را تحت یک موقعیتدهی قرار میدهند. جداسازی واضح باعث کاهش سردرگمی و درک، فروش و گسترش آسانتر مجموعه میشود.
ب. ترکیبهای طراحی، نه محصولات منزوی
محصولات تکی باعث جذب آزمایشی میشوند. سیستمها وفاداری را تضمین میکنند.
هنگامی که ترکیبها بهصورت عمدانه طراحی میشوند، برندها میتوانند مصرفکنندگان را از مراقبت روزمره ساده به سمت روالهای کاملتر هدایت کنند. مجموعهها حذف حدس و گمان، افزایش ارزش درکشده و وضوح منطق استفاده را تضمین میکنند.
این روش زمانی بهتر کار میکند که محصولات بر اساس ریتم مصرف و لایهبندی مزایا ساخته شوند. هنگامی که این منطق روشن است، مصرفکنندگان نیازی نیست تا متقاعد شوند. آنها به سادگی سیستم را دنبال میکنند.
ویتامین C در شرایط خلاء عمل نمیکند. محیط اهمیت دارد.
قرار گرفتن در معرض UV بالا تقاضا برای محافظت و روشنکردن پوست را افزایش میدهد. آب و هوای گرم و مرطوب بافتهای سبکتر و مزایای آرامبخش را ترجیح میدهد. انتقال فصلی لحظههای طبیعی را برای تنظیم روال یا معرفی مجموعههای محدود ایجاد میکند.
برندهایی که فرمتهای ویتامین C را با آبوهوای مناسب و زمانبندی هماهنگ میکنند، بدون نیاز به تغییرات مداوم در فرمولاسیون، مرتبط باقی میمانند. سیستم تطبیق پیدا میکند، در حالی که هستهٔ اصلی بدون تغییر باقی میماند.
ویتامین C زمانی مزیت ایجاد میکند که به عنوان یک عنصر ساختاری و نه صرفاً یک ادعای تکراری در نظر گرفته شود. ارزش آن در این است که چقدر به وضوح دسته محصولات را سازماندهی میکند، نحوه استفاده را هدایت میکند و به رفتار تکراری کمک میکند.
هنگامی که این ساختار وجود نداشته باشد، حتی محصولات خوب نیز برای گسترش با مشکل مواجه میشوند. اما وقتی این ساختار وجود داشته باشد، ویتامین C دیگر فقط یک ماده افزودنی نیست و به عنوان ستون فقرات یک سیستم آماده برای رشد عمل میکند.
افزودن ویتامین C به یک فرمول آسان است. اما تبدیل آن به یک سیستم کارآمد بسیار دشوارتر است. تجربه Livepro مفید است نه به این دلیل که این ماده خاص باشد، بلکه به این دلیل که ساختار آن مشکلاتی را حل میکند که بسیاری از خطوط ویتامین C در نهایت با آن مواجه میشوند.
مشکل: محصولات بیشتر، وضوح کمتر
تقاضا برای محصولات حاوی ویتامین ث قوی بود، اما صرفاً افزودن تنوع بیشتر به کالاها به جای رشد، باعث ایجاد اصطکاک شد. بدون یک ساختار روشن، محصولات شروع به رقابت با یکدیگر کردند. مصرفکنندگان مردد شدند. تیمهای فروش چیز بیشتری برای توضیح داشتند، اما شفافیت کمتری در کار داشتند.
من این الگو را در بسیاری از برندها دیدهام. مشکل به ندرت کیفیت محصول است. بلکه خط تولید سریعتر از منطق آن رشد میکند.
راهحل Livepro این نبود که گزینهها را کاهش دهد، بلکه آنها را بازسازی کند.
به جای تمرکز بر محصولات منفرد ستارهدار، Livepro محصولات ویتامین ث خود را بر اساس نحوه واقعی استفاده افراد گروهبندی کرد.
محصولات صورت بر بهبود پویای رنگ پوست و ادغام آسان در روال روزانه تمرکز دارند.
محصولات بدن برای نواحی بزرگتر، هیدراته قویتر و روشنشدگی تدریجی طراحی شدهاند.
ستها ترکیب چندین محصول را در روالهای مشخص ارائه میدهند، چه برای نگهداری روزانه، مراقبت تخصصی یا نیازهای فصلی.
این ساختار بلافاصله نحوه درک خط محصول را تغییر داد.
برای مصرفکنندگان، فهمیدن اینکه کجا شروع کنند و چگونه یک روال ایجاد کنند، آسانتر شد.
برای توزیعکنندگان، محدوده به یک ماتریس منظم تبدیل شد که بدون همپوشانی داخلی قابل گسترش بود.
محصولات ناپدید نشدند. آنها فقط با هم معنای بیشتری پیدا کردند.

یک مشکل رایج دیگر در خطوط ویتامین C این است که محصولات کنار یکدیگر قرار میگیرند بدون اینکه ترتیب مشخصی داشته باشند. لایوپرو با در نظر گرفتن توالی، این مشکل را حل کرد.
از بافتهای سبکتر در ابتدا استفاده میشود تا جذب و راحتی را تسهیل کند.
فرمهای غنیتر به دنبال آن میآیند تا هیدراتاسیون و عملکرد موثر را افزایش دهند.
موقعیتیابی مداوم، ایده یک روال پیوسته را تقویت میکند.
اینجا چیزی است که واقعاً مؤثر بود: هنگامی که ترتیب مشخص شد، آموزش سادهتر شد، تشکیل ستها آسانتر شد و سفارشهای مجدد قابل پیشبینیتر شدند. ویتامین C از یک راهحل یکبار مصرف به یک فرآیند تکرارپذیر تبدیل شد.
در دستههای شلوغ، عملکرد به تنهایی به ندرت وفاداری ایجاد میکند. نحوه احساس یک محصول اغلب تعیین میکند که آیا این محصول بخشی از یک عادت روزمره میشود یا نه.
سری ویتامین ث سموی برای آبوهوای گرم و قرار گرفتن زیاد در معرض اشعه ماورای بنفش توسعه یافته است. بافت خنککننده و تازهکننده آن راحتی فوری را همراه با مزایای عملکردی فراهم میآورد.
من دیدهام که این رویکرد در صورتی که طراحی حسی به عنوان یک تزئین در نظر گرفته شود، شکست میخورد. در اینجا، طراحی حسی معنا داشت. احساس خنکی ایده آرامش، حفاظت و مناسببودن برای محیطهای چالشبرانگیز را تقویت میکرد. مصرفکنندگان نقش محصول را بدون نیاز به توضیحات طولانی درک کردند.
مورد Livepro درباره یک محصول موفق نیست. نشان میدهد که چگونه تفکر سطح سیستمی خروجیها را تغییر میدهد.
وقتی سناریوهای استفاده، منطق دنبالهای و تجربه حسی با هم هماهنگ شوند، ویتامین ث تنها یک ادعای تکراری نخواهد بود و به عنوان یک اصل سازماندهنده عمل میکند. نتیجهٔ آن، تجربهٔ کاربری بهتر، منطق فروش روشنتر و خط محصولی است که بدون از دست دادن انسجام میتواند رشد کند.

در بازارهای بالغ، فروش ویتامین ث دیگر به معنای فشار بیشتر نیست. اکثر مشتریان قبلاً به این ماده مؤثر اعتقاد دارند. رشد از کاهش اصطکاک و آسانتر کردن تصمیمگیری حاصل میشود.
وقتی محصولات با نحوه زندگی مردم، محل زندگیشان و نحوه استفادهشان از محصولات مراقبت پوست هماهنگ باشند، ویتامین ث به طور طبیعیتری خودبهخود فروخته میشود. در مناطق و کانالهای مختلف، الگوهای یکسانی به طور مداوم ظاهر میشوند.
در بازارهایی با تابش بالای UV، ویتامین ث به عنوان یک ضرورت روزانه و نه یک درمان متناوب در نظر گرفته میشود.
مصرفکنندگان محصولاتی را ترجیح میدهند که بدون اینکه سنگین یا پیچیده به نظر برسند، مزایای متعددی ارائه دهند.
روالهای مشخص بهتر از انتخابهای محصولات پراکنده عمل میکنند. وقتی افراد میدانند چه چیزی را و با چه ترتیبی استفاده کنند، با اطمینان بیشتری خرید میکنند.
بر اساس این واقعیتها، چهار راهبرد رشد تحت رهبری توزیعکنندگان همواره عملکرد بهتری نسبت به رویکردهای مبتنی بر محصول دارند.
روالهای خوب طراحی شده تقریباً همیشه بهتر از محصولات منفرد عمل میکنند. مجموعهها ارزش را شفافتر میکنند، خستگی تصمیمگیری را کاهش میدهند و از استفاده ناقص یا رفتار «آزمایش و رها کردن» جلوگیری میکنند.
برای توزیعکنندگان، مجموعهها همچنین بازاریابی و ارتباط را سادهتر میکنند. به جای توضیح جداگانه چندین محصول، شما یک راهحل واضح ارائه میدهید. ارزش متوسط سفارش افزایش مییابد و گفتگوی فروش کوتاهتر و متمرکزتر میشود.
جداکردن مشخص بهتر از ادعاهای کلی فروش میشود. تمایز مراقبت از صورت از مراقبت از بدن و همچنین استفاده سطح مقدماتی از روالهای پیشرفتهتر، به خریداران کمک میکند تا سریعتر چیزی را پیدا کنند که با آن تناسب دارد.
من دیدهام که این رویکرد زمانی شکست میخورد که همه چیز به عنوان «برای همه انواع پوست» یا «چند منظوره» معرفی شود. وضوح باعث کاهش ترس و تاخیر و جلوگیری از رقابت درونی، به ویژه در مجموعههای بزرگتر میشود.
برخی از محصولات ویتامین C در زمانهای خاص فروش بیشتری دارند. قرار گرفتن بیش از حد در معرض نور خورشید، انتقال فصلی، یا دورههای افزایش فعالیتهای بیرون از منزل، همه ایجاد کننده اوجهای طبیعی تقاضا هستند.
با برنامهریزی کمپینها، نمایشها و مجموعههای ارائه شده حول این لحظهها، توزیعکنندگان میتوانند فروش را افزایش دهند بدون اینکه به تخفیفهای سنگین وابسته باشند. زمانبندی به یک اهرم رشد تبدیل میشود، نه یک فکر بعد از واقعه.
سبدهای قوی انعطافپذیر هستند نه سفت و جامد. سیستم ماژولار ویتامین C به توزیعکنندگان اجازه میدهد تمرکز خود را بر اساس دادههای واقعی عملکرد، آب و هوای محلی و بازخورد مشتری تنظیم کنند.
محصولات قهرمان میتوانند چرخش داشته باشند. مجموعهها قابل بازتنظیم هستند. تمرکز میتواند بین مراقبت صورت، مراقبت بدن و روالها جابجا شود. این انعطافپذیری خط را پاسخگو نگه میدارد نه منسوخ.
وقتی ویتامین C به عنوان بخشی از یک سیستم زنده و نه یک مجموعه ثابت در نظر گرفته شود، توزیعکنندگان کنترل بیشتری پیدا میکنند. فروش شفافتر میشود، برنامهریزی تنوع محصولات آسانتر میگردد و رشد قابل پیشبینیتر به نظر میرسد.
هدف این نیست که محصولات بیشتری از ویتامین C بفروشیم. هدف این است که ویتامین C را هوشمندانهتر بفروشیم.
خطوط ویتامین C که عملکرد خوب خود را در طول زمان حفظ میکنند، حتی اگر در برندینگ و فرمولها متفاوت باشند، در سطح پایه بسیار شبیه به هم هستند. این خطوط حول یک محصول برجسته ساخته نمیشوند، بلکه حول یک ساختار ساخته میشوند.
متکی بودن به یک محصول ستارهدار، پیروزیهای کوتاهمدت و ریسک بلندمدت ایجاد میکند. به محض اینکه رقبا جلو بیفتند، فشار قیمتی دنبال میشود.
رویکرد قویتر، طراحی ماژولار است. هر محصول نقش مشخصی در سیستم ایفا میکند. مراقبت از صورت، مراقبت از بدن و ستها به عنوان بخشهای متصل برنامهریزی میشوند، نه راهاندازیهای مستقل. این امر گسترش خط تولید را آسانتر کرده و خط را در برابر نوسانات ناگهانی تقاضا محافظت میکند.
با تجربه من، خطوط ماژولار همچنین مدیریت آسانتری دارند. آنها به توزیعکنندگان انعطاف بیشتری برای تنظیم ترکیب محصولات بدون از هم پاشیدن داستان برند میدهند.
اثربخشی باعث ایجاد اعتماد میشود. تجربه باعث ایجاد ترجیح میشود.
بافت، جذب و حس پس از استفاده دیگر جزئیات فرعی نیستند. این ویژگیها تعیین میکنند که آیا یک محصول بخشی از روال روزانه کاربر خواهد شد یا بیاستفاده روی قفسه میماند.
این چیزی است که واقعاً جواب داد: تغییر عمدی پروفایلهای حسی در سراسر خط تولید. فرمولهای سبکتر و خنککننده برای اقلیمهای گرم. بافتهای تغذیهکنندهتر در جاهایی که مراقبت عمیقتری انتظار میرود. این تفاوتها بیش از اینکه فقط حس خوبی ایجاد کنند، به کاربران کمک میکنند تا به صورت شهودی بفهمند هر محصول چه زمانی و چگونه استفاده شود.
پرتفوهای ثابت در بازارهای پویا با مشکل مواجه میشوند. آبوهوای منطقه، تابش ماوراء بنفش و الگوهای سبک زندگی تقاضا را بسیار بیشتر از روندهای مواد اولیه تحت تأثیر قرار میدهند.
سیستمهای قوی حاوی ویتامین C از همان ابتدا برای این شرایط برنامهریزی میکنند. به جای تغییر مداوم فرمولاسیون، تمرکز خود را تنظیم میکنند. برخی فرمولها در تابستان عملکرد بهتری دارند. دیگران در فصول انتقالی یا دورههای سردتر عملکرد بالاتری نشان میدهند.
من این موضوع را زمانی دیدهام که سازگاری منطقهای نه به عنوان یک تصمیم استراتژیک، بلکه صرفاً به عنوان یک تنظیم بازاریابی در نظر گرفته شود. زمانی که انطباق با شرایط آبوهوایی در ساختار محصول لحاظ شود، فروش با تلاش بسیار کمتری بهبود مییابد.
پیچیدگی دشمن گسترش است.
محصولات با عملکرد بالا در آموزش واضح محصول به توزیعکنندگان و تیمهای فروش سرمایهگذاری میکنند. هر محصول نقشی مشخص دارد. هر مجموعه هدفی روشن دارد. ترتیب مصرف آشکار است.
وقتی منطق ساده باشد، آموزش سریعتر انجام میشود، گفتوگوهای فروش روانتر میشوند و اعتماد در کل کانال افزایش مییابد.
رشد زمانی قویترین است که طبیعی به نظر برسد.
خطهای موفق ویتامین ث به تدریج کاربران را از محصولات سطح مقدماتی به سمت روالهای جامعتر هدایت میکنند. کاربران تکمحصولی تحت فشار قرار نمیگیرند، بلکه هدایت میشوند. مجموعهها و دستهبندیهای مکمل، گام منطقی بعدی محسوب میشوند، نه یک فروش بالاتر.
وقتی پیشرفت به صورت عمدی طراحی شود، بدون نیاز به تبلیغات تهاجمی، خرید مجدد افزایش مییابد. سیستم کار را انجام میدهد.
همه این شیوههای برتر به یک ایده اشاره دارند. مزیت پایدار نه از نوآوری میآید، بلکه از وضوح ناشی میشود.
وقتی ویتامین ث به عنوان یک اصل سازماندهنده و نه یک ادعای بازاریابی در نظر گرفته شود، خطوط محصولات در درازمدت سازگار، انعطافپذیر و سودآور باقی میمانند.
مزیت واقعی، ساختار است
عرضه یک محصول ویتامین ث دیگر لزوماً یک مزیت رقابتی محسوب نمیشود. تقریباً همه برندها این کار را انجام میدهند. آنچه خطوطی که به رشد خود ادامه میدهند را از آنهایی که به تدریج متوقف میشوند متمایز میکند، ساختار است.
وقتی ویتامین C به عنوان یک عنصر استراتژیک و نه صرفاً یک مورد برای علامت زدن در نظر گرفته شود، پایه و اساس یک سیستم منسجم تلقی میشود. این سیستم در مناطق مختلف انطباق پیدا میکند، در سطح دستهبندیها گسترش مییابد و بدون از دست دادن وضوح، رشد میکند. مواد اولیه آشنا باقی میمانند. مزیت از نحوه سازماندهی، توضیح و کاربرد آن حاصل میشود.
برندها و توزیعکنندگانی که به این شکل فکر میکنند دیگر به دنبال راهاندازیهای کوتاهمدت نیستند. آنها پرتفویهایی میسازند که در طول زمان پایدار میمانند و هرچه گستردهتر میشوند، فروش آنها آسانتر میشود.
این رویکرد نیازی به بازنشانی کامل ندارد. بلکه با چند قدم عمدی آغاز میشود.
مرحله ۱: قبل از گسترش، تشخیص دهید
بازار خود را بر اساس رفتار واقعی آن بررسی کنید، نه همانطور که ارائه دستهبندی نشان میدهد.
محلهایی را شناسایی کنید که مشتریان در آنها مردد هستند، روالها از هم میپاشند و محصولات موجود ویتامین C بدون افزودن ارزش، همپوشانی دارند. در اینجا آبوهوای محلی، فراوانی مصرف و عادات خرید بیشتر از گزارشهای روند اهمیت دارند.
مرحله ۲: ساختار را طراحی کنید
تعیین کنید ویتامین C چه نقشی در سبد محصولات شما ایفا میکند.
آیا ویتامین C نقطه ورود به مراقبت روزانه است؟ هستهی روال روشنکننده پوست؟ یا پیوند بین مراقبت صورت و بدن؟ پس از تعریف این نقش، طراحی بقیه ساختار بهراحتی انجام خواهد شد.
مرحله ۳: موضعیسازی با هدف
تغییرات کوچک اغلب بیشترین تاثیر را ایجاد میکنند.
بافت، دستورالعمل استفاده و تمرکز بر مزایا باید منعکسکنندهی آبوهوای محلی و عادات باشد. موضعیسازی زمانی بهترین نتیجه را دارد که از ساختار کلی پشتیبانی کند، نه آن را تجززه بدهد.
مرحله ۴: توانمندسازی افراد فروشنده سیستم
محصولات زمانی فروخته میشوند بهتر که منطق پشت آنها بهراحتی قابل توضیح باشد.
تیمهای فروش و شرکا در خردهفروشی را با درک روشنی از نحوه کارکرد مجموعه محصولات در کنار یکدیگر تجهیز کنید، نه فقط آنچه هر محصول ادعا دارد. اطمینان به سمت پایین جریان مییابد.
مرحله ۵: بهروزرسانی مبتنی بر واقعیت
خط تولید ویتامین C را به عنوان یک سیستم زنده در نظر بگیرید.
میزان فروش را ردیابی کنید، مشاهده کنید که کدام رویهها بهترین تبدیل را دارند و مجموعهها یا حوزههای تمرکز را به همین ترتیب تنظیم کنید. انعطافپذیری باعث میشود سیستم در حالی که بازار در حال تحول است، همچنان مرتبط بماند.
ویتامین C یکی از شناختهشدهترین مواد در مراقبت از پوست است. همین آشنایی است که دقیقاً به همین دلیل، ساختار بسیار مهم میشود.
هنگامی که به صورت عمدی سازماندهی شود، ویتامین C دیگر قابل تعویض نخواهد بود و به یک پایه قابل اعتماد برای خرید مجدد، گسترش سبد محصولات و رشد بلندمدت تبدیل میشود.
اخبار داغ